در این مقاله میخواهم در خصوص تبلیغات دهان به دهان صحبت کنم، یکی از موثرترین روش ها در معرفی کسب و کار و یا خدماتتان!
باز بودن همیشگی مغازه
سلام.وقت بخیر. هوا بارانی است و یک خاطره و یک تجربه را می خواهم برایتان بازگو کنم.
ده سال پیش بود که مغازه الکتریکی داشتم در خیابان اشراق اصفهان، روبروی سازمان نظام مهندسی.
یکروز در حال چاپ کردن تراکت و همچنین فرستادن اس ام اس انبوه برای افراد آن منطقه بودم که پدرم رسیدند و پرسیدن چه کاری انجام میدهم.
توضیح دادم که قصد انجام چند فعالیت تبلیغاتی هستم
پدرم گفتند: به نظر من اگه میخواهی مغازه ات رونق بگیرد و موفق باشی و بهترین تبلیغی که میتوانی انجام دهی باز بودن همیشگی مغازه ات است آنهم حتی روزهای تعطیل! تا مشتریان بدانند که شما همیشه برای ارائه خدمات باز هستید.
من کمی فکر کردم و دیدم عجب نصیحت و توصیه عالی و خوبی است و تصمیم گرفتم توصیه پدرم را اجرا کنم.
صبح های خیلی زود مغازه را باز می کردم و تا شب یکسره باز بودم .
تامین و تنوع کالاهای موجود در انبار
تصمیم گرفتم در کنار کارهای روزمره کارم را توسعه بدهم و اجناس مغازه را کامل تر کنم ، در حدی که اگر مشتری داخل مغازه آمد و جنسی خواست دست خالی بیرون نرود!
حتی با اینکه مغازه ام الکتریکی بود، یکسری وسایل و ابزارآلات که برق کارها لازم داشتند را نیز آوردم و کم کم طوری شد که هر کسی چیزی لازم داشت به مغازه من می آمد و خرید خود را چه ابزارآلات و چه الکتریکی بود انجام می داد.
مغازه ام کوچک بود اما اجناس زیادی داخلش داشتم.تمام اجناس را طبقه بندی کرده بودم تا تنوع اجناس به خوبی قابل مشاهده باشد.
یک روز تعطیل که داخل مغازه بود ( البته مغازه من شمال شهر بود ) یک مشتری از جنوب شهر به مغازه من آمد و گفت: هر جا رفتم بسته بودند و همه آدرس شما را دادند و گفتند شما همیشه باز هستید.
آنجا بود که فهمیدم توصیه پدرم چقدر بجا بود و اینکه مغازه همیشه باز باشد به چه اندازه تاثیر گذار است.
یک تجربه
تجربه دیگر من این بود: یک روز مشتری به مغازه مراجعه کرد و گفت: همه گفتند وسیله ای که من میخواهم شما موجود دارید؟ از او پرسیدم وسیله مورد نیازش چیست؟ و او پاسخ داد…من آن وسیله را داشتم و مشتری با رضایت کامل مغازه را ترک کرد.
تبلیغات دهان به دهان گسترش پیدا کرد تا اینکه من کارم را از حالت خرده فروشی به عمده فروشی توسعه دادم.
یک خاطره خنده دار دیگر هم بگویم: یک روز یک خانم وارد مغازه شد ولی زود به سمت درب برگشت که برود. گفتم: بفرمایید. خانم گفت: ببخشید اشتباه آمدم! گفتم: بگید چی لازم دارید شاید در مغازه داشته باشم. چیزی که آن خانم می خواست جالب بود و جالبتر آنکه من آن کالا را داشتم. آن خانم شلنگ سرویس بهداشتی می خواست و بعد از اینکه داخل مغازه شده بود تصور کرده بود که مغازه فقط الکتریکی است و ما آن کالا را نداریم. در صورتی که در قفسه مغازه موجود بود. بعد از خرید گفت: هر جا بروم می گویم مغازه شما همه چیز دارد.
در کل میخواهم بگویم تبلیغات دهان به دهان تاثیرش بیشتر از تبلیغات دیگر است.
شما در این مقاله یکی از تجربه های من را خواندید، من سید محسن ناظر و این وب سایت شخصی من است. من در وب سایتم در خصوص تجربه های کاری خود در مسیر رشد صحبت کرده ام.